آری قاعده بازی رعایت نمیشود آقای مهندس!
نامه
سرگشاده رئیسدفتر شهید رجایی به میرحسین موسوی
جناب موسوی! برای اینكه بدانید چه
اتفاقی دارد میافتد لطفاً كمی به اطراف خود بنگرید كه با چه عواملی در محاصرهاید
و كمی بیندیشید كه از پشت پرده چگونه و چرا با حمایتهای معنیدار برخی یاران
متضادالعقیده به پیش میروید؟ البته به خودتان خیلی زحمت ندهید كه همه آنها را
بشناسید اما بد نیست سری به معابر عمومی بزنید تا شاید هزینه این تبلیغات سنگین –
از كجا آمده – را بتوانید بدهید كه توسط پادوهای نامتجانس برخی جوانان و دختران بزك
كرده با ارائه پارچه سبز، سمبل سیادت شما علاوه بر شگفتی آفرینی در ساختار جدید
الگوی مصرف! مورد بیحرمتی قرار گرفت راستی! آیا قبول ندارید با نشانهگیری انگشت
اتهام علیه خدمات صادقانه دوره چهار ساله رقیب اصلی خود نه تنها مسئولان منصف كه
عامه مردم را رنجیده خاطر ساختید و اغلب از بیمهری شما انگشت حیرت و شگفتی بر
دندان فشردند؟!
حسن عسكریراد، رئیسدفتر شهید رجایی و مشاور
میرحسین موسوی در دوران نخستوزیری
با انتشار نامه سرگشادهای خطاب به موسوی نكاتی
را یادآور شد. متن این نامه بدین شرح است:
بسمهتعالی
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
سلام علیكم
با تجدید عهد و ارادت با توجه به شیوه
تبلیغاتی برخی نامزدهای این دوره ریاست جمهوری خواستم براساس تكلیف نكاتی را به عرض
برسانم. ظاهراً سه رقیب،
از جمله حضرتعالی با استفاده از فرصت، هر چند به قصد خدمت در نظر داشتید در راستای
معرفی و شناسایی خود، برنامههای اجراییتان را در معرض
افكار عمومی قرار دهید اما متأسفانه ملاحظه شد عموماً نامزدهای محترم و حضرتعالی به
جای اعلام برنامههای راهبردی انجام شدنی در مورد هر یك از مسائل سیاسی، اقتصادی
و فرهنگی، بیشتر به كند و كاو در عملكرد دولت نهم – كه میراث بر دولتهای پیشین از جمله شما بود – همت گماشتید تا با انگشت گذاشتن روی برخی
كاستیها، كه اغلب به دلیل عملكرد نادرست دولتهای گذشته باقی
مانده، همه تلاشهای ابتكاری و نكات قوت این دولت را به چالش بكشید. من به سیاهنماییهای هماهنگ شده سایر نامزدها كاری ندارم اما از شما كه در دوران
جنگ تحمیلی زیر چتر امن رهبری امام راحل(ره) افتخاراتی به دست آورده بودید احساس شد
یكباره در جبهه رقابت ناعادلانه با آقای احمدینژاد به همه
آن دستاوردها خدشه وارد كردید، پس بسیار متأسف شدم!
جناب آقای موسوی! وقتی مجموع گفتار شما را
در چند برنامه، خاصه از شبكه یك سیما گوش دادم، یك نكته بیش از همه مرا شگفتزده كرد
و مانند عامه و خواص مردم بهتزده شدم كه چرا بعد از یكدوره 20
ساله با سكوت معنی دار!
برای مسئولیت پذیری این دوره
ریاست جمهوری، این چنین خود را به آب و آتش زدید تا با اعلام «احساس خطر!»
گویی میخواهید –
مثلاً
– مانند دمیدن صور اسرافیل هوش
و حواس همه را به خود متوجه كنید كه با روی كار آمدن دوباره احمدینژاد مرگ همگانی بارویكردی
همه خرابیها در پیش است! بلكه مردم با احساس ترس
و تجربه تلخ چند دوره سازندگی و اصلاحات، به شما روی آورند و رأیها را پیشپای شما
بریزند كه مانند فرشته نجات وضع نابسامانكشور را سر و سامان دهید!
جناب موسوی! برای اینكه بدانید چه
اتفاقی دارد میافتد لطفاً كمی به اطراف خود بنگرید كه با چه عواملی در محاصرهاید و كمی بیندیشید كه از پشت پرده چگونه و چرا با حمایتهای معنیدار برخی یاران متضادالعقیده به پیش میروید؟ البته به خودتان خیلی زحمت ندهید
كه همه آنها را بشناسید اما بد نیست سری به معابر عمومی بزنید تا شاید هزینه این تبلیغات
سنگین – از كجا آمده
– را بتوانید
بدهید كه توسط پادوهای نامتجانس برخی جوانان و دختران بزك كرده با ارائه پارچه سبز،
سمبل سیادت شما علاوه بر شگفتی آفرینی در ساختار جدید الگوی مصرف! مورد بیحرمتی قرار
گرفت و چه بسا چنین برداشت شد كه قصد دارید با اجرایی كردن سخن آغازین تبلیغات خود،
به بهانه جمعآوری گشت ارشاد، اصل انكارناپذیری امر به معروف و نهی از منكر اسلامی
را به بایگانی تعطیل بسپارید! راستی! كجایند آنها كه در تبلیغات دورهای، مشی و منش
شما را از بین سایر نامزدها و یاران نزدیك به شهید رجایی به آن بزرگوار اشبه دانستهاند تا اكنون ملاحظه كنند یكبار دیگر – همانند دور نهم انتخابات ریاست جمهوری
– قصه دهنكجی به مبانی و مقدسات اسلامی با توجیهات برخی فرزندان انقلاب روی
پرده نمایش رفته است! آیا باور ندارید
علاوه بر آرایش این نوع تبلیغات گزنده خواستید پروژه رقابت برای
پیروزی خود علیه آقای احمدینژاد را تكمیل كنید؟ آیا قبول ندارید با
نشانهگیری انگشت اتهام علیه خدمات صادقانه دوره چهار ساله رقیب اصلی
خود نه تنها مسئولان منصف كه عامه مردم را رنجیده خاطر ساختید و اغلب از بیمهری شما انگشت حیرت و شگفتی بر دندان فشردند؟!
مرا ببخشید با توجه به شرایط حساس كشور
كه در بیان برخی نكات ظریف، هر چند روزی به عنوان مشاور شما، با شما انس و الفتی داشتم،
اما امروز از مرز اخلاص و احترام اندكی خارج شدم. چه كنم كه این گویش صادقانه را از همنشینی
با رجایی عزیز آموختهام كه بر سر دوراهیهای تصمیم، تنها باید جانب انقلاب و نظام اسلامی را نگه دارم.
و اینك هر چند از خردهریزههای تأملبرانگیز تشكیل
یك جبهه رقابت ناسالم علیه آقای احمدینژاد میگذرم اما فقط
یادتان میآورم روزی كه دولت هشتم هنوز بر سر كار بود و من به قصد عرض سلام
به حضورتان رسیدم، آن روز از هر دری صحبت شد و سرانجام با تقدیم كتابی – از نوشته خودم – با موضوع نگرانی فرهنگی، وقتی گفتوگوی ما به آسیبهای فرهنگی جامعه خاتمه یافت، اظهار داشتید: «مگر آقایان – شاید دولت اصلاحات – در این چند سال مشكل اقتصادی مردم را حل
كردند تا بتوانند به مشكل فرهنگی جامعه بپردازند؟!» و در تأیید و ادامه همین درد دل
مجموعه 5 گفتار معروف
خود را به اینجانب هدیه كردید.
اینك در تحلیل و برداشت
دقیق به این «احساس خطرتان» در آغاز رقابت انتخاباتی
دور دهم ریاست جمهوری كه به دنبال مشابه نگرانی گذشته خود با واژههای «جمود و تحجرگرایی»
در دور نهم، نثار آقای احمدینژاد كردید باید عرض كنم
نوشته ناچیزی از نگارنده در جواب همه نادرستاندیشیها خاصه در پاسخ به بیانیه
- به
اصطلاح- هماندیشانه خانم صدیقی، همسر
شهید بزرگوار رجایی كه با وارد كردن اتهام «فریبكاری»
علیه احمدینژاد در كیهان چاپ شد، تقریباً
احساس شد بلكه حداقل در طول یك دوره چهار ساله سفرهای استانی صادقانه و بیبدیل رئیس جمهور مردمی همه
آن نگرانیها و توهمپردازیهای اغلب همسو نگران را
از حالت تخفیفانگاری به باور توقیر و
احتراممداری وی تبدیل كند اما
گویی همچنان این بدبینیها و جبههگیریها هنوز ادامه دارد نه بر
این ادعا كه آقای احمدینژاد امتحان خوبی نداد،
بلكه ظاهراً دعوا بر سر یك نقطه حساس اتكایی و مبنایی انقلاب است كه برخی صاحبان اندیشههای متناقض را روی آن محور
اساسی، همسو نگه داشته است!!!
وانگهی اگر احساس خطر شما
عموماً به مسائل اقتصادی مربوط میشود،
پس چرا به عنوان مشاور عالی دولتهای
پیشین موضوع نگرانیتان را جدی پیگیری نكردید
تا دولت به دولت مشكلات اقتصادی حل نشده بماند؟!
جناب آقای موسوی! برای این كه خاطرتان را یكباره آسوده كنم تا باور كنید انبوه مشكلات
فعلی عمدتاً- حتی به عقیده
قبلی خودتان- ریشه در دورههای دولتهای پیشین دارد، نظر شما را به بخشی از
نامه منتشر نشده اینجانب به آقای خاتمی كه در مرداد 82 به خودشان تقدیم داشتم و 8 نسخه دیگر آن
را برای برخی از مقامات ارشد و جنابعالی و چهار وزیر دولت هشتم نیز فرستادم، معطوف
میدارم تا باور كنید آقای احمدینژاد علیرغم مشكلاتی كه با انباشته شدن پروژههای ناتمام
از گذشته به دولت نهم انتقال یافته بود، با ساختارشكنیهای باورنكردنی
اگر به حل همه آنها فایق نیامده، بیتردید در به حداقل رساندن آنها توفیق ویژه
داشته است. در اینجا هر
چند بنا ندارم به آمار تلاشها و پیشرفتهای این دولت
بپردازم كه در این نوشتار مجال این پردازشها نیست اما برای تقویت باورهای مردم فداكار
ما، ناچارم به چاپ قسمتی از همان نامه ارسالی به جناب آقای خاتمی بسنده كنم.
«جناب آقای خاتمی!.... اكنون كار به جایی رسیده كه در هیچ نقطه
– شهر و روستا- در صف نان... در اماكن عمومی و در هر كجا كه چند نفر
جمعاند و نق میزنند، نمیشود از دولتمردان
حتی مقامات ارشد دفاع كرد. چرا؟ شاید از اوضاع داخلی بیخبرید. خدا كند این طور نباشد... آیا هیچ وقت به ارزیابی عملكرد همه دولتمردان
خود پرداختید كه نكند شعارهایشان با اعمالشان نمیخواند؟... آیا آماری در دست هست كه چند درصد فرزندان
مقامات و مدیران، پشت درهای استخدام مانده باشند؟...
آیا دقیقاً خبر دارید فاصله طبقاتی تا
كجاست؟ فقط نوكیسهها كه از رژیم گذشته درس گرفته و دست آنها را از پشت بستهاند در جهنم تجمع ثروت، آوای «هل من مزید» سر میدهند! اكثر عائله دولت از بیتالمال آنقدر سهمی ندارند كه شكم خانوادههایشان را سیر
كنند! و... اما برخی آنچنان حقوق كلان میگیرند و كمر خود را بستهاند كه نمیدانند چگونه خرج كنند. تنها مجلسنشینان - ظاهراً دوره ششم - كه نماینده مردماند و باید
از حق آنها دفاع كنند، تفاوت حقوقشان با اكثر كاركنان دولت خجالتآور است! وقتی حقوق بازنشستهها را در سال جاری 12 درصد اما نرخ نان را 17 درصد و بقیه مواد را عملاً بین 20 تا 30 درصد افزایش دادید چگونه میخواهید این فاصله عمیق طبقاتی را پر كنید؟
وانگهی به فرموده مقام معظم رهبری حل مشكل
اصلی حقوقبگیران این نیست كه هر ساله براساس تورم،
درصدی به حقوقشان بیفزایید، چون به نسبت معكوس، این نداری و كسری بیشتر میشود و فاصله دارا و ندار عمیقتر.
آن روز كه رجایی و اعضای دولتش حقوقشان
را مثلاً از بیست هزار تومان به هفت هزار تومان تقلیل دادند، نه بدین خاطر بود كه حقوقبگیران فقیر و ندار - باقی - بمانند، برای این بود كه توقعات اجتماعی
افزایش نیابد تا بعدها بهتدریج بتوانند درآمد و هزینه سرانه را
متعادل كنند. كشورهای پیشرفته
كه مشكل تاریخی ما را نداشتند، به گونهای دیگر این مشكل را حل كردند. آنها حداقل رفاه را برای تقریباً همه اقشار
فراهم كردهاند كه كسی رنج نداری نبرد...
آیا اطلاع دقیق دارید كه در روستاها چه
میگذرد؟ چه بلایی بر سر كشاورزی و محصولات اساسی چون گندم و برنج
آمده است؟ راستی، چایكاران چه میكشند؟ پرورش كرم ابریشم كارش به كجا كشیده؟
كارخانههای مربوط با چه معضلی دست بهگریبانند؟ تا
آنجا كه بنده از نزدیك به درددلشان گوش میكنم، اغلب تكلیف
خود را نمیدانند. اكثر جوانها یا به اعتیاد پناه بردهاند و یا راهی شهرهای بزرگ شده و به شغل كاذب روی آوردهاند. قصه فرار مغزهای متخصص هم كه بیش از گذشته ادامه دارد. كشورهای پیشرفته - غرب - هم از این نقطه ضعف ما حداكثر استفاده
را میبرند. آنها بلدند چگونه در سیل مهاجرت و پناهندگیها، متخصصان و مالداران را از بقیه جدا و دستچین كنند تا كشور خود
را توانمندتر سازند و دولتهای ما را با این همه مشكلات داخلی و با
انبوه جمعیت عاطل و باطل و مصرفكننده درگیر و در نهایت به خودشان وابسته
سازند. آنها با اخذ
ماهرانه مالیات، سیاست صرفهجویی در تمام زمینهها، حتی آب، برق و مواد غذایی را به صورت یك فرهنگ عمومی جا انداختند
تا از آن طرف رفاه اجتماعی، مثل توسعه راهها - و ساختوساز - پلهای هوایی داخل
شهرها برای حل مشكل ترافیك، محیط زیست سالم و درمان رایگان را عملی نمایند، اما در
كشور ما نهتنها حكومت كه جامعه نیز از یكسو به زندگی
كثیرالمؤنه، سوق داده شود و از سوی دیگر مطالبات انجامنشدنی مردم
افزایش یابد و...
آیا توجه داریم، عملكرد برخی از مدیران
از اختلاس تا افتادن در دام رشوه! كه حتی فساد آن دامن برخی از مقامات را آلوده ساخت، چقدر به اعتماد
عمومی لطمه زد؟... آیا خبر دارید
در شهرهای دور چه میگذرد؟ مردم دستشان به جایی نمیرسد و جان جامعه از این بلای عمومی -فساد اداری - به لب آمده است!...»
جناب آقای موسوی! اینك این شما و همه دلسوزان ناظر به جریان
انتخابات این دوره با تصویری هرچند كوتاه كه از معضلات اقتصادی گذشته تا امروز در اذهان
ملت ما نقش بست میتواند تصور شود كدام دولت با تلاش شبانهروزی و اقدامات
ابتكاری توانست و اكنون میتواند با شتاب بیشتر اقتصاد كشور را سروسامان
بخشد. هرچند اكثر
صاحبنظران سیاسی جهان بر این باورند كه حل مشكل اقتصادی هر كشور به سیاست خارجی - فعال یا انفعالی - آن كشور مربوط است. و این موضوع بستگی دارد به اینكه هر كشور چه نسخهای را برای درمان بیماری اقتصادی كشورش
بپیچد و تازه چقدر توان و شجاعت لازم را داشته باشد كه با زبان قابل فهم و ایستادگی
علیه زورگویان جهانی، آن سیاست مورد نظر كشورش را در عرصه بینالمللی پایدار كند. در این مورد گفتنیهایی است كه در مجال این نوشته نیست.
با پوزش